کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دریدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دریدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ دَ) (مص م .) 1 - پاره کردن . 2 - شکافتن ، چاک کردن .
-
واژههای مشابه
-
جامه دریدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ دَ) (مص م .) بی تاب شدن ، ناشکیبایی کردن .
-
قفا دریدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - پاره کردن جامة کسی از پشت . 2 - کنایه از بی آبرو کردن (اشاره به داستان یوسف و زلیخا). 3 - جماع کردن از پشت .
-
جستوجو در متن
-
تمزیق
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) پاره کردن ، دریدن جامه .
-
تفتیق
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص ل .) کهنه شدن ، شکافتن ، دریدن .
-
چاک دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) شکافتن ، دریدن ، پاره کردن .
-
کافتن
فرهنگ فارسی معین
(فْ تَ) [ په . ] (مص م .) دریدن ، چاک کردن ، ترکانیدن .
-
لت و پار کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص م .) (عا.) از هم دریدن و پاره پاره کردن .
-
پاره پاره کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - از همه جا دریدن ، پارچه پارچه کردن . 2 - به قطعات جدا تقسیم کردن ، بخش بخش کردن .
-
ضرب کردن
فرهنگ فارسی معین
(ضَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] 1 - (مص م .) دریدن ، شکافتن . 2 - انجام دادن عمل ضرب .
-
انتهاک
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) ترنجیده و لاغر ساختن تب . 2 - زشت و آلوده شدن . 3 - (مص م .) دریدن پردة ناموس کسی .
-
فتالیدن
فرهنگ فارسی معین
(فَ یا فِ دَ) (مص م .) 1 - از جا کندن .2 - ریختن ، افشاندن . 3 - دریدن ، شکافتن . 4 - از هم گسستن . 5 - پریشان کردن ، پراکنده کردن .
-
پوستین
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] 1 - (ص نسب .) ساخته شده از پوست . 2 - (اِمر.) نوعی لباس زمستانی که از پوست حیوانات پشم دار درست می کنند. ؛در ~ کسی افتادن کنایه از: عیبجویی کردن ، بدگویی کردن . ؛ ~ دریدن کنایه از: الف - افشا کردن راز. ب - عیب جویی کردن .