کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درگاه
فرهنگ فارسی معین
(دَ رْ) [ په . ] (اِ.) 1 - بارگاه . 2 - پیشگاه ، آستانة در.
-
جستوجو در متن
-
پای ماچان
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) کفش کن ، درگاه .
-
درگه
فرهنگ فارسی معین
(دَ گَ) (اِمر.) درگاه .
-
آستان
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - درگاه ، پیشگاه . 2 - کفش کن .
-
اعتاب
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] جِ عتبه ؛ آستانه ، درگاه .
-
سدت
فرهنگ فارسی معین
(سُ دَّ) [ ع .سدة ] (اِ.) درگاه ، پیشگاه .
-
عتبه
فرهنگ فارسی معین
(عَ تَ بِ) [ ع . عتبة ] (اِ.) آستانه ، آستانة در، درگاه .
-
کروبی
فرهنگ فارسی معین
(کَ یّ) [ ع . ] (اِ.) فرشتة مقرب درگاه . ج . کروبیون .
-
کروبیان
فرهنگ فارسی معین
(کَ یّ) [ ع . ] (اِ.) کروبی . فرشتگان مقرب درگاه .
-
کروبیون
فرهنگ فارسی معین
(کَ یُّ) [ ع . ] (اِ.) جِ کروبی . فرشتگان مقرب درگاه .
-
پایندان
فرهنگ فارسی معین
(یَ) (اِ.) 1 - کفیل ، ضامن . 2 - کفش کن ، درگاه . 3 - میانجی کننده .
-
جناب
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (اِ.)1 - درگاه ، آستانه . 2 - واژه ای ا ست که برای احترام ، پیش از نام بزرگان گفته می شود.
-
ساحت
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ساحة ] (اِ.) 1 - فضای خانه ، حیاط . 2 - زمینی که سقف نداشته باشد. 3 - درگاه ، آستانه .
-
نظر کرده
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دِ) [ ع - فا. ] (ص مف .) (عا.) مورد توجه و عنایت درگاه الوهیت واقع شده .