کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درک کننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
یابنده
فرهنگ فارسی معین
(بَ د ) (اِفا.) 1 - دریابنده ، درک کننده . 2 - پیدا کننده .
-
مستنبط
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ بِ) [ ع . ] (اِفا.) استنباط کننده ، درک کننده .
-
نیوشا
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (ص فا.) شنوا، درک کننده .
-
مدرک
فرهنگ فارسی معین
(مُ رِ) [ ع . ] (اِ فا.) دریابنده ، درک کننده .
-
حساس
فرهنگ فارسی معین
(حَ سّ) [ ع . ] (ص .) 1 - حس کننده ، دریابنده . 2 - کسی که موضوعی را زود درک کند. 3 - در فارسی : زود رنج .
-
متدارک
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ رِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - رسنده به چیزی . 2 - درک کننده ، دریابنده ؛ ج . متدارکین . 3 - آوردن الفاظی است در ابتدای کلام که موهوم ذم باشد و بقیة کلام به نحوی آورده شود که رفع توهم گردد.
-
یعنی
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ ع . ] (جملة فعلی ) 1 - قصد می کند او (مفرد مذکر غایب از فعل مضارع از مصدر عنایت ). 2 - در فارسی : بدین معنی ، چنین معنی می دهد. ؛ ~ کشک کنایه از: دانستن جواب سر بالای طرف ، یا فهمیدن مقصود باطنی اوست که مخالف میل درک کننده است .