کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درویش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درویش
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (ص .) 1 - فقیر، تهیدست . 2 - صوفی ، قلندر.
-
جستوجو در متن
-
دریوش
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِ.) گدا، درویش .
-
شبکوک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) درویش ، گدا.
-
درغوش
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص . اِ.) درویش ، نیازمند، محتاج ، تهیدست .
-
سالوک
فرهنگ فارسی معین
(ص .) 1 - فقیر، درویش . 2 - راهزن ، دزد.
-
مفلس
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ) [ ع . ] (ص .) درویش ، تنگدست .
-
مقل
فرهنگ فارسی معین
(مُ قِ لّ) [ ع . ] (ص .) درویش ، تنگدست .
-
معسر
فرهنگ فارسی معین
(مُ س ) [ ع . ] (اِفا.) درویش ، تنگدست .
-
پژوم
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ص .) 1 - درویش ، گدا. 2 - خوار، ذلیل .
-
پشم علی شاه
فرهنگ فارسی معین
( ~. عَ) (اِ.) (عا.) به درویشان و درویش نماهای بی اطلاع و بی قدر اطلاق می شود.
-
بی سامان
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - بی نظم و ترتیب . 2 - فقیر، درویش .
-
صعلوک
فرهنگ فارسی معین
(صُ) [ ع . ] (اِ. ص .) 1 - درویش . 2 - دزد.
-
ونگ
فرهنگ فارسی معین
(وَ یا وِ) (ص .) 1 - تهی ، خالی . 2 - تهی دست ، درویش .
-
لام
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - کمربند، میان بند. 2 - ژندة درویش .