کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درهم برهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گوریده
فرهنگ فارسی معین
(دَ یا دِ) (اِمف ) آشفته ، درهم و برهم .
-
شلم شوربا
فرهنگ فارسی معین
(شَ لَ) (ص مر.) (عا.) درهم و برهم ، آشفته .
-
همهمه
فرهنگ فارسی معین
(هَ هَ مِ) [ ع . همهمة ] (اِ.) صداهای درهم و برهم جماعت .
-
مرج
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (مص م .) 1 - درهم و برهم کردن . 2 - ایجاد فساد کردن .
-
قار
فرهنگ فارسی معین
(رّ) [ ع . ] (اِفا.) قرارگیرنده ، ثابت . (?(قاراشمیش [ تر. ] (ص .) درهم و برهم ، هرج و مرج .
-
گوراندن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - درهم و برهم کردن (نخ و ابریشم و مانند آن را). 2 - آشفتن .
-
قاتی کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) 1 - درهم و برهم کردن . 2 - دیوانه شدن ، اختلال حواس پیدا کردن .
-
بلغور
فرهنگ فارسی معین
(بَ یا بُ) ( اِ.) 1 - گندم نیم کوفته . 2 - آشی که از گندم مذکور پزند. 3 - سخنان درهم برهم . 4 - هر چیز درهم شکسته .