کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درنگ
فرهنگ فارسی معین
(دِ رَ) [ په . ] (اِ.) 1 - توقف ، سکون . 2 - آهستگی ، کندی . 3 - آسایش ، راحتی .
-
واژههای مشابه
-
بی درنگ
فرهنگ فارسی معین
(دَ رَ) (ق مر.) بی تأمل ، فوراً.
-
درنگ کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) 1 - کُندی کردن . 2 - دیر کردن .
-
جستوجو در متن
-
تراخی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) درنگ کردن . 2 - (اِ.) درنگ .
-
روان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ق .) بی درنگ ، بلافلاصله .
-
مول
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) درنگ ، تأخیر.
-
مولش
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِمص .) درنگ ، تأخیر.
-
مطال
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - درنگ کردن در امری ، تأخیر کردن . 2 - درنگ کردن در ادای وام و حق کسی .
-
بط ء
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (مص ل .) درنگ کردن ، آهستگی کردن .
-
پرویش
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) تقصیر، درنگ ، تنبلی .
-
چپری
فرهنگ فارسی معین
(چَ پَ) (ق .) زود، بی درنگ .
-
ریث
فرهنگ فارسی معین
(رَ یا رِ) [ ع . ] (اِمص .) درنگ کردن .
-
مکث
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (مص ل .) درنگ کردن .