کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درنده
فرهنگ فارسی معین
(دَ رَّ دَ یا دِ) (ص فا.) وحشی ، پاره کننده .
-
جستوجو در متن
-
هماس
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ ع . ] (اِ.) شیر درنده .
-
رابض
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (اِ.) شیر درنده .
-
ژیان
فرهنگ فارسی معین
(ص .) 1 - خشمگین . 2 - درنده .
-
سبع
فرهنگ فارسی معین
(سَ بُ) [ ع . ] (ص .) درنده .
-
ژغند
فرهنگ فارسی معین
(ژَ غَ) (اِ.) غرش جانوران درنده هنگام شکار.
-
هاتک
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ ع . ] (اِفا.) پرده درنده ، پرده در.
-
هرین
فرهنگ فارسی معین
(هُ) (اِ.) آواز هولناک ، صدای حیوان درنده .
-
غضنفر
فرهنگ فارسی معین
(غَ ضَ فَ) [ ع . ] (اِ.) شیر درنده .
-
دد
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (اِ.) 1 - جانور درنده . 2 - جانورِ غیراهلی .
-
دده
فرهنگ فارسی معین
(دَ دِ) [ په . ] (اِ.) 1 - جانور درنده . 2 - قلندر.
-
صفدر
فرهنگ فارسی معین
(صَ دَ) [ ع - فا. ] (ص .) 1 - از هم درندة صف . 2 - شجاع .
-
ضرغام
فرهنگ فارسی معین
(ضَ) [ ع . ] (اِ.)= ضرغم : 1 - شیر درنده . 2 - دلاور، شجاع .
-
ضیغم
فرهنگ فارسی معین
(ضَ غِ) [ ع . ] (اِ.) شیر درنده ، شیر بیشه .