کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درشکه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درشکه
فرهنگ فارسی معین
(دُ رُ کِ) [ مأخوذ از روسی . ] (اِ.) گردونة چهارچرخه که با اسب کشیده می شود و اتاقکی برای حمل مسافر دارد.
-
واژههای مشابه
-
درشکه چی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) آن که درشکه را می راند.
-
جستوجو در متن
-
سورچی
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (ص نسب .) رانندة درشکه .
-
فایتون
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) درشکه .
-
کروک
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ روس . ] (اِ.) سقف درشکه و اتومبیل .
-
مال بند
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) چوب بلندی در جلو درشکه و ارابه که اسب ها را به طرفین آن می بستند.
-
سرنشین
فرهنگ فارسی معین
(سَ. نِ) (ص فا.) 1 - مسافر. 2 - آن که سوار درشکه ، اتومبیل ، هواپیما و غیره شود.
-
چی
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (پس . نسبت و اتصاف .) پسوندی است دال بر ورزندة کاری و شغلی و آن به کلمات ترکی : باشماق چی (کفش گر) یالان چی (دروغگوی ، مقلد) و غیرترکی : ارابه چی ، تماشاچی ، درشکه چی پیوندد.