کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درستی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درستی
فرهنگ فارسی معین
(دُ رُ) [ په . ] (مص ل .) 1 - درستکاری . 2 - تندرستی ، سلامت .
-
جستوجو در متن
-
حقاً
فرهنگ فارسی معین
(حَ قَّ نْ) [ ع . ] (ق .) به راستی و درستی .
-
راستی
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) 1 - صداقت . 2 - حقیقت ، درستی .
-
گواهی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) شهادت ، تأیید و تصدیق درستی یا نادرستی امری .
-
بدحساب
فرهنگ فارسی معین
(بَ. حِ) (ص .) خصوصیات کسی که حساب و کتاب درستی ندارد و بدهی خود را به موقع پرداخت نمی کند.
-
تحقیق
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - درست کردن . 2 - درستی امری را بررسی کردن .
-
حقیقتاً
فرهنگ فارسی معین
(حَ قَ تَ نْ) [ ع . حقیقهً ] (ق .) به درستی ، از روی حقیقت .
-
لنگ
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (ص .) انسان یا حیوان که پایش آسیب دیده باشد و نتواند به درستی راه رود.
-
الحق
فرهنگ فارسی معین
(اَ حَ قّ) [ ع . ] (ق .) به راستی ، حقیقتاً، بدون شک . ؛~ الحقُ والانصاف از روی حقیقت و انصاف ، به درستی ، واقعاً.
-
تأییدیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ یِ یا یَ) [ ع . ] (اِ.) نوشته ای که در آن درستی مطلبی یا صلاحیت کسی در موردی تأیید شده باشد.
-
توان بخشی
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ) (حامص .) بازگرداندن تن درستی و عمل کرد طبیعی عضو آسیب - دیده یا شخص بیمار در کوتاه ترین مدت ، بازتوانی .
-
حقانیت
فرهنگ فارسی معین
(حَ قّ یَّ) [ ع . حقانیة ] (مص جع .) 1 - حق داشتن ، حق بودن . 2 - درستی و راستی .
-
حقیقت
فرهنگ فارسی معین
(حَ قَ) [ ع . حقیقة ] 1 - (اِمص .) راستی ، درستی . 2 - (اِ.) اصل هر چیز.
-
حکمت
فرهنگ فارسی معین
(حِ مَ) [ ع . حکمة ] (اِمص .) 1 - علم ، دانش . 2 - راستی ، درستی . 3 - کلام موافق حق .