کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درد کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ماجرا کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - درد دل کردن . 2 - شکوه و شکایت کردن .
-
ایجاع
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .) به درد آوردن ، دردمند کردن .
-
ایلام
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .) به درد آوردن ، دردمند کردن .
-
بث
فرهنگ فارسی معین
الشکوی (بَ ثَّ شَ کْ وا) [ ع . ] (مص ل .) درد دل کردن ، گله و شکایت کردن .
-
کلنگی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص نسب .) هر آن چه که به درد خراب کردن بخورد، قدیمی (خاصه ساختمان ).
-
توجع
فرهنگ فارسی معین
( تَ وَ جُُ) [ ع . ] (مص ل .)1 - دردناک شدن ، ا ز درد نالیدن .2 - با کسی اظهار همدردی کردن .
-
ثقل کردن
فرهنگ فارسی معین
(ثِ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) (عا.) سخت شدن فضول در معده و اجابت نکردن آن با درد شکم .
-
سل
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - برکشیدن شمشیر، کارد و غیره . 2 - بریدن رگ . 3 - داغ کردن . مخصوصاً داغ کردن شریان صدغ که درد شقیقه و خیالات و منع نزول آب را نافع است .
-
نخاله
فرهنگ فارسی معین
(نُ لِ) [ ع . نخالة ] 1 - (اِ.) هرآنچه که بعد از الک کردن در الک باقی می ماند. 2 - (عا.) هر چیز بیهوده و به درد نخور. 3 - بدجنس ، ناتو، حقه باز.