کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درخشنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درخشنده
فرهنگ فارسی معین
(دَ یا دِ رَ شَ دِ) (ص فا.) تابنده .
-
جستوجو در متن
-
زهرا
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ ع . زهراء ] (ص .) مؤنث ازهر، درخشنده ، درخشنده روی .
-
لالا
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص .) درخشنده .
-
لامح
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِفا.) درخشنده .
-
لپان
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (ص .) درخشان ، درخشنده .
-
بارق
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - برق زننده ، درخشنده . 2 - ابر با برق و درخشنده .
-
بارقه
فرهنگ فارسی معین
(ر ِ ق ِ) [ ع . بارقة ] (اِفا.) 1 - برق زننده ، درخشنده . 2 - ابر با برق و درخشنده .
-
براق
فرهنگ فارسی معین
(بَ رَّ) [ ع . ] (ص .) درخشان ، درخشنده .
-
رخشنده
فرهنگ فارسی معین
(رَ شَ دِ) (ص فا.) درخشنده ، تابنده .
-
مضی ء
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) درخشنده ، روشنایی - دهنده .
-
ابریق
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ معر. ] (اِ.) 1 - شمشیر بسیار درخشنده . 2 - زن صاحب جمال .
-
دری
فرهنگ فارسی معین
(دُ رِّ) [ ع . ] (ص نسب .) روشن ، درخشنده ، درخشان .
-
شید
فرهنگ فارسی معین
(ش ) (ص .) 1 - درخشنده ، درخشان . 2 - نور، روشنایی . 3 - آفتاب .
-
ناجم
فرهنگ فارسی معین
(جِ ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - سرکش ، طاغی . 2 - درخشنده ، طلوع کننده .