کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درخت کاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
درخت سنبه
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ سُ بِ) (اِمر.) نک دارکوب .
-
سیاه درخت
فرهنگ فارسی معین
(دِ رَ) (اِمر.) 1 - درختچه ای از تیرة عناب ها که برگ هایش در شاخه های جوان متقابل و دندانه دار است . گل هایش خوشه ای و به رنگ زرد مایل به سبز است . میوة این گیاه به بزرگی یک نخود و طعمش تلخ و نامطبوع است . از میوة آن شیره ای به نام شیرة نرپرن می گیرن...
-
واژههای همآوا
-
درختکاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) کاشت درخت یا درختچه ، نهال کاری .
-
جستوجو در متن
-
درختکاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) کاشت درخت یا درختچه ، نهال کاری .
-
یسر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - درخت محلب (آلبالوی تلخ ) را گویند که از چوب آن سابقاً جهت ساختن مسواک برای شست و شوی دندان ها استفاده می کردند. 2 - چوب درخت بان را گویند که چون محکم و تیره رنگ و معطر است از آن جهت ساختن تسبیح و در منبت کاری استفاده می کنند.
-
چوب
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - ماده ای سخت که ریشه و ساقه و شاخة درخت را تشکیل می دهد و آن را برای ساختن اشیاء به کار می برند . 2 - تنة بریده شدة درخت . 3 - (عا.) واحد پول در معاملات بازار و بسته به بزرگ بودن و یا کوچک بودن معامله : 1000چوب یعنی 1000 تومان . ...
-
اسم
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - کلمه ای که به وسیلة آن چیزی یا کسی را می خوانند، نام . 2 - عنوان . 3 - شهرت ، آوازه . 4 - در دستور زبان فارسی قسمی از اقسام کلمه که بدان مردم یا جانور یا چیزی را نامند و معین کنند: مرد، زن ، خانه ، میز، کوه و دشت . ضح - د...