کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درخت بارور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
درخت سنبه
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ سُ بِ) (اِمر.) نک دارکوب .
-
جستوجو در متن
-
بارور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص مر.) بارآور، مثمر، ثمر دهنده ، میوه دار (درخت ).
-
تلقیح
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - بارور کردن درخت خرمای ماده به وسیلة داخل کردن مایة خرمای نر به درون آن . 2 - واکسن زدن .
-
لاقح
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ ع . ] (اِ.) (اِفا.) 1 - آن چه نخل را بدان گشنی دهند. 2 - بادی که ابر پیدا کند و درخت را بارور سازد. 3 - آبستن کننده ، 4 - آبستن شونده .