کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درختوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
درخت
فرهنگ فارسی معین
(دِ رَ) [ په . ] (اِ.) گیاه بزرگ و ستبر که دارای ریشه و ساقه و شاخه ها باشد. ج . درختان .
-
وار
فرهنگ فارسی معین
(پس .) 1 - نشانة دارندگی ، عیالوار. 2 - به معنی نظیر و مانند: دیوانه وار. 3 - (اِ.) دفعه ، مرتبه . 4 - به معنی بار، حمل : خروار،شتروار. 5 - دال بر لیاقت : شاهوار، گوشوار. 6 - آنچه مدت معین ظاهر شود: هفته وار (مجله هفتگی ).
-
وار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مهر، محبت .
-
درخت سنبه
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ سُ بِ) (اِمر.) نک دارکوب .
-
سیاه درخت
فرهنگ فارسی معین
(دِ رَ) (اِمر.) 1 - درختچه ای از تیرة عناب ها که برگ هایش در شاخه های جوان متقابل و دندانه دار است . گل هایش خوشه ای و به رنگ زرد مایل به سبز است . میوة این گیاه به بزرگی یک نخود و طعمش تلخ و نامطبوع است . از میوة آن شیره ای به نام شیرة نرپرن می گیرن...
-
سراسیمه وار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .)(ق مر.) با عجله و شتاب .
-
زرفین وار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) 1 - مانند زرفین . 2 - یک چشم .
-
طوطی وار
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) بی اندیشه و بدون تعقل به آموختن یا از بر کردن مطالب اکتفا کردن .
-
عیال وار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص مر.) کسی که خانواده و فرزند زیاد دارد.
-
جستوجو در متن
-
چپر
فرهنگ فارسی معین
(چَ پَ) (اِ.) 1 - دیواری ساخته شده از چوب و علف و شاخه های درخت ، پرچین . 2 - گروهی از مردم یا جانوران که دایره وار گرد هم آمده و حلقه زده باشند.