کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دراز کشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آستین دراز
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص .) طماع ، آزمند.
-
دراز دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص ل .) طول دادن ، به درازا کشاندن .
-
دراز کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - طولانی کردن . 2 - به فلک بستن .
-
دراز گوش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - الاغ ، خر. 2 - خرگوش .
-
زبان دراز
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ) (ص مر.) گستاخ .
-
جستوجو در متن
-
تمعطی
فرهنگ فارسی معین
(تَ مَ طّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - دراز کشیدن . 2 - خرامیدن . 3 - خمیازه کشیدن .
-
پهلو نهادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. نَ دَ) (مص ل .) خوابیدن ، دراز کشیدن .
-
تمدید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) کشیدن ، دراز کردن .
-
لم
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (اِ.) حالتی بین دراز کشیدن و نشستن .
-
اطاله
فرهنگ فارسی معین
(اِ لِ) [ ع . اطالة ] (مص م .) دراز کردن ، به درازا کشیدن .
-
یک پهلو
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ) 1 - (ص .) (عا.) لجوج ، یک دنده . 2 - (اِ.) به یک طرف دراز کشیدن .
-
استطاله
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ لِ یا لَ) [ ع . استطالة ] (مص ل .) 1 - دراز کشیدن .2 - فزونی کردن . 3 - گردنکشی کردن .
-
استخوان
فرهنگ فارسی معین
(اُ تُ خا) [ په . ] (اِ.) 1 - مادة سختی است که در ساختمان بدن مهره داران به کار رفته است و محل اتکای عضلات و مخاط ها ودیگر قسمت های نرم بدن است .استخوان های بدن انسان و دیگر استخوان داران به دو دستة دراز و پهن تقسیم می شوند. در وسط استخوان مادة نرمی...