کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درازی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) درازا، طول .
-
جستوجو در متن
-
درازا
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) درازی ، کشیدگی .
-
سلیطه گری
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ) [ ع - فا. ] (حامص .) زبان درازی ، بدزبانی .
-
پیش خان
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) پیش خان ، میز درازی که فروشندة کالا پشت آن می ایستد.
-
تطاول
فرهنگ فارسی معین
(تَ وُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - گردنکشی کردن . 2 - دست درازی کردن و تعدی کردن .
-
طول
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (مص ل .) دراز شدن ، مدت دار شدن . 2 - (اِمص .) درازی .
-
امتداد
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) کشیده شدن ، 2 - (اِمص .) کشش ، درازی . 3 - طول .
-
پهنی
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (حامص .) 1 - وسعت ، گشادگی . 2 - عرض ، پهنا. مق درازی ، طول .
-
تار
فرهنگ فارسی معین
[ هن د . ] (اِ.) =تال : نام درختی است بلند و تناور در هندوستان با ساقه های بلند و برگ های درازی شبیه پنجة آدمی .
-
تعرض
فرهنگ فارسی معین
(تَ عَ رُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - به کاری پرداختن . 2 - دست درازی کردن .
-
سراگوش
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِمر.) 1 - روسری ، چارقد. 2 - بافته ای از مروارید که در قدیم بر سر می گذاشتند و دنبالة آن پارچه درازی بوده که گیسو را می پوشاند.
-
شمشه
فرهنگ فارسی معین
(ش ش ) (اِ.) ابزاری از جنس چوب یا فلز مانند خط کش به درازی یک یا دو متر که برای تراز کردن آجرها به کار رود.
-
قصر
فرهنگ فارسی معین
(قَ صَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) کوتاه بودن . 2 - (اِمص .) کوتاهی ، مق . طول ، درازی .
-
کوسه ماهی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) نوعی ماهی عظیم - الجثه که مهاجم ، خطرناک و گوشتخوار است . رنگش قهوه ای و درازی بدنش به شش متر می رسد.