کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دد
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (اِ.) 1 - جانور درنده . 2 - جانورِ غیراهلی .
-
جستوجو در متن
-
آبده
فرهنگ فارسی معین
(بِ دَ یا دِ) [ ع . آبدة . ] (اِ.) جانور وحشی ، دد؛ ج . اوابد.
-
اوابد
فرهنگ فارسی معین
(اَ بِ) [ ع . ] (اِ.) جِ آبده : جانوران وحشی ، رمندگان ، دد و دام .
-
ددری
فرهنگ فارسی معین
(دَدَ) (ص نسب .) 1 - کودکی که میل دارد غالباً به کوچه و خیابان رود. 2 - کنایه از: زنی که گاه گاه از خانه به در رود و با مردان بیگانه درآمیزد. 3 - شخص هرزه و بدعمل .
-
جارحه
فرهنگ فارسی معین
(رِ حِ یا حَ) [ ع . جارحة ] 1 - (اِفا.) مؤنث جارح . جراحت کننده . 2 - (اِ.) اسب ماده ؛ ج . جوارح . 3 - اندام آدمی ، دست و اعضای دیگر. 4 - جانور شکاری از مرغ (شکره ) و سگ و دد؛ ج . جوارح .