کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دباغت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دباغت
فرهنگ فارسی معین
(دَبّ غَ) [ ع . ] (مص م .) پرداخت کردن پوست حیوانات .
-
جستوجو در متن
-
مدبوغ
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) دباغت شده ، دباغی گشته .
-
نغل
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (ص .) 1 - پوست تباه شده در دباغت . 2 - پسر زنا.
-
کیمخت
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِ.) پوست کفل اسب و خر که آن را به نحوی خاص دباغت کنند، ساغری .
-
لیمه
فرهنگ فارسی معین
(م یا مَ) 1 - چرک . 2 - کفش چرمین از چرم دباغت ناکرده .
-
نغل
فرهنگ فارسی معین
(نَ غَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) تباه گردیدن پوست در دباغت . 2 - تباه گردیدن زخم . 3 - بد شدن نیت . 4 - کینه ور گردیدن . 5 - تباهی انداختن میان مردم . 6 - سخن چینی کردن . 7 - (اِمص .) تباهی . 8 - سوء نیت . 9 - کینه وری . 10 - سخن چینی .