کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دایم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دایم
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . دائم ] 1 - (ق .) همیشه ، همواره . 2 - (ص .) جاوید، پایدار.
-
واژههای مشابه
-
دایم الخمر
فرهنگ فارسی معین
(یِ مُ لْ خَ) [ ع . ] (ص مر.) آن که معتاد به نوشیدن الکل باشد، مدمن .
-
جستوجو در متن
-
جاوید
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) ابدی ، دایم .
-
نراک
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (ق .) همیشه ، دایم .
-
هماره
فرهنگ فارسی معین
(هَ ر ) (ق .) = همواره : همیشه ، دایم .
-
راتب
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ ع . ] (ص .) دایم ، برقرار.
-
همانند
فرهنگ فارسی معین
(هَ نَ) (ربط .) شبیه ، مانند (دایم الاضافه است ).
-
ادمان
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) پیوسته و دایم کاری را کردن .
-
پایسته
فرهنگ فارسی معین
(یِ تِ) (ص مف .) پاینده ، دایم ، باقی .
-
مخلد
فرهنگ فارسی معین
(مُ خَ لَّ) [ ع . ] (اِمف .) جاوید، دایم .
-
ادامه
فرهنگ فارسی معین
(اِ مِ) [ ع . ادامة ] (مص م .) دایم داشتن ، دوام دادن .
-
پابرجا
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ص مر.) 1 - ثابت و استوار. 2 - دایم ، همیشه .
-
سرمد
فرهنگ فارسی معین
(سَ مَ) [ ع . ] (ص .) پیوسته ، جاوید، همیشه ، دایم .