کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دایره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دایره
فرهنگ فارسی معین
(یِ رِ) [ ع . دائرة ] 1 - (اِفا.) دورزننده ، گردنده . 2 - (اِ.) شکلی گرد که فاصلة هریک از نقاط محیط آن نسبت به نقطة مرکزی مساوی باشد. ج . دوایر. 3 - یکی از سازهای ضربی . 4 - شعبه ای از یک اداره . 5 - مجازاً، حوزه میدان .
-
واژههای مشابه
-
دایرة المعارف
فرهنگ فارسی معین
(یِ رَ ةُ لْ مَ رِ) [ ع . ] (اِمر.) کتابی که تمام لغات و اصطلاحات علمی و ادبی یک زبان به ترتیب حروف هجا در آن ضبط شده است ، فرهنگ ن امه ، آنسیکلوپدی .
-
دایره زنگی
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ) (اِمر.) یکی از سازهای ضربی که به دور آن زنگ ها یا حلقه های فلزی آویخته اند.
-
دایره زن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ) (ص فا.) آن که دایره نوازد.
-
نیم دایره
فرهنگ فارسی معین
( یِ رِ) [ فا - ع . ] (اِمر.) منحنی ای معادل نصف محیط دایره ، قوسی بزرگ .
-
جستوجو در متن
-
باتره
فرهنگ فارسی معین
(تَ رَ) ( اِ.) دف ، دایره .
-
نغن
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) سوراخ و دایرة ناف .
-
گرد
فرهنگ فارسی معین
(گِ) (ص .) هر چیز مدور و دایره شکل .
-
خیط
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = خیت : خط دایره مانند که روی زمین کشند.
-
دوایر
فرهنگ فارسی معین
(دَ یِ) [ ع . دوائر ] (اِ.) جِ دایره .
-
فرجاری
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ معر. ] (ص نسب .) پرگاری ، دایره ای .
-
کفه
فرهنگ فارسی معین
(کَ فَ یا فِ) (اِ.) دف ، دایره .
-
گراد
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ فر . ] (اِ.) قوسی است معادل 1400 پیرامون دایره .