کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دان دان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جودان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ = جو + دان ، پس . مکان ] (اِمر.) چینه دان مرغ .
-
بون
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) بچه دان ، زهدان .
-
زاقدان
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) بچه دان ، زهدان .
-
زهدان
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِمر.) بچه دان .
-
شیمیست
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) شیمی دان .
-
ژاغر
فرهنگ فارسی معین
(غَ) (اِ.) چینه دان مرغان .
-
ساک
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) چمدان ، جامه دان .
-
کژار
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) چینه دان مرغ .
-
کوسان
فرهنگ فارسی معین
(ص .) = گوسان : موسیقی دان ، خنیاگر.
-
قربان
فرهنگ فارسی معین
(قَ) (اِ.) کمان دان ، جای کمان .
-
رحم
فرهنگ فارسی معین
(رَ حِ) [ ع . ] (اِ.) زهدان ، بچه دان .
-
زاغر
فرهنگ فارسی معین
( غَ) (اِ.) چینه دان ، ژاغر و جاغر هم گویند.
-
موزیسین
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ فر. ] (ص .) موسیقی دان ، نوازنده .
-
کلاسور
فرهنگ فارسی معین
(کِ سُ) [ فر. ] (ص .) (اِ.) جزوه دان .
-
پرده شناس
فرهنگ فارسی معین
( ~. ش ِ) (اِ. ص .) 1 - نوازنده ، موسیقی دان . 2 - عارف .