کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دانی
فرهنگ فارسی معین
(اِفا. ص .) نزدیک ؛ ج . دناة (دنات ).
-
دانی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص .) پست ، فرومایه .
-
واژههای مشابه
-
خوک دانی
فرهنگ فارسی معین
(ص مر. اِمر.) 1 - محلی که خوکان در آن زندگی کنند. 2 - (کن .) جایی کثیف و نامناسب برای زندگی و سکونت .
-
زغال دانی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - محلی که در آن زغال انبار و نگه داری می کنند. 2 - (عا.) جای کوچک و کثیف .
-
نان دانی
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - (عا.) محلِ درآمد و کسب و کار. 2 - مجازاً: شکم ، معده .
-
نکته دانی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) دانستن مفاهیم دقیق و باریک .
-
جستوجو در متن
-
پارگین
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - فاضلاب . 2 - آشغال دانی .
-
آهنگساز
فرهنگ فارسی معین
(هَ)(اِ. ص .) سازنده آهنگ ، موسیقی - دانی که آهنگ بساز د.
-
هیچ
فرهنگ فارسی معین
1 - (ق .) اصلاً، ابداً. 2 - (ص .) نیست ، نابود. 3 - پوچ ، بی اعتبار. 4 - آیا، هیچ می دانی ¿.