کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ په . ] (اِ.) 1 - هستة میوه . 2 - یک عدد از غله ، حب .
-
واژههای مشابه
-
دانه دانه
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~.)(اِمر.)یکایک ، یکی یکی ، هر یک پس از دیگری . دانه کردن ( ~. کَ دَ) (مص م .) پراکنده کردن .
-
آب دانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) تاولی کوچک در پوست حداکثر به بزرگی ته سنجاق و حاوی مایعی روشن . (فره ).
-
جستوجو در متن
-
گیاهک
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِمصغ .) بخشی از رویان دانه که پس از رویش دانه و رشد به گیاه جدید تبدیل می شود.
-
شونیز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) سیاه دانه .
-
هستو
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.) دانة میوه ، هسته .
-
کبودان
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِمر.) سیاه دانه .
-
گله
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) دانة انگور که از خوشه جدا شده باشد.
-
چاکسو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) دانه ای ریز و سیاه به اندازة دانة بِه که در طبِ قدیم برای مداوای چشم به کار می رفته است .
-
ریش بابا
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) نوعی انگور با دانه های درشت و دراز.
-
لوکه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) پنبه که پنبه دانه را از آن جدا کرده باشند و هنوز حلاجی نشده باشد.
-
بذر
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] ( اِ.) تخم ، دانه . ج . بذور.
-
تفتیک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص م .) 1 - از هم جدا کردن . 2 - جدا کردن پنبه از دانه .