کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دانش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دانش
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ په . ] (اِمص .) علم ، معرفت .
-
واژههای مشابه
-
دانش آموز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) 1 - آن که علم آموزد. 2 - شاگرد مدرسه .
-
دانش پژوه
فرهنگ فارسی معین
( ~. پِ یا پَ)(ص فا.)علم جوینده ، طالب علم .
-
جستوجو در متن
-
دانشگاه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - جای دانش ، محل تعلیم و تعلم دانش . 2 - مؤسسة علمی وسیع شامل چند دانشکده و مؤسسه .
-
افهام
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ فهم ؛ دانش ها، فهم ها.
-
پیدایی
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (حامص .) 1 - آشکار بودن . 2 - دانش ، معرفت .
-
روانشناسی
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~. ) (حامص .) دانش مطالعه و شناخت روان و مسایل مربوط به آن .
-
لیسانس
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - پروانه . 2 - دانش نامه .
-
بارع
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - نیکو. 2 - کسی که در دانش و کمال بر دیگری برتری دارد.
-
تعلم
فرهنگ فارسی معین
(تَ عَ لُّ) [ ع . ] (مص ل .) آموختن ، دانش آموختن .
-
تلمیذ
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ ع . ] (اِ.) شاگرد، دانش آموز. ج . تلامذه ، تلامیذ.
-
دانایی
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (حامص .) 1 - آگاهی ، وقوف . 2 - علم ، دانش .
-
دارالادب
فرهنگ فارسی معین
(رُ لْ اَ دَ) [ ع . ] (اِمر.) مدرسه ، مجلس ادب و دانش .