کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دامن دامن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تشمیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - دامن بالا زدن ، دامن در چیدن . 2 - آماده کاری شدن . 3 - به سرعت گذشتن .
-
ریغ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) دامن کوه ، صحرا.
-
مذال
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِمف .) دامن داده .
-
جناع
فرهنگ فارسی معین
(جَ) (اِ.) دامن زین ، طاق پیشین زین .
-
ژوپن
فرهنگ فارسی معین
(پُ) [ فر. ] (اِ.) دامن کوتاه ، پاچین (زنان ).
-
وسل
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (مص ل .) دست به دامن شدن ، توسّل جُستن .
-
گریبانگیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص فا.) مبتلا سازنده ، دامن - گیر.
-
گریبانگیر شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) (مص ل .) دچار شدن ، دامن گیر شدن .
-
ماکسی
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) پیراهن یا دامن زنانة بلند تا مچ پا.
-
اذالت
فرهنگ فارسی معین
(اِ لَ) [ ع . اذالة ] (مص م .) فروهشتن دامان ، دراز کردن دامن .
-
پاچین
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.)1 - بخش پایینی دیوار. 2 - دامن زنانه چین دار.
-
پارسا
فرهنگ فارسی معین
(ص .) 1 - پاک دامن ، زاهد. 2 - ایرانی . 3 - عارف ، دانشمند.
-
تر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) 1 - نیکو، زیبا. 2 - آلوده ، ناپاک مانند: تر دامن .
-
تنیزه
فرهنگ فارسی معین
(تَ زَ یا زِ) (اِمصغ .) دامن (دشت ، کوه )، دامنه .
-
دم لابه
فرهنگ فارسی معین
(دُ بِ) (اِمص .) تملق ، چاپلوسی . دمن (دَ مَ) (اِ.) دامن .