کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دالان داری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دعوا (دَ)
فرهنگ فارسی معین
[ ع . دعوی ] (اِ.) پرخاش ، دشمنی ، زد و خورد. ؛~ی حیدر و نعمتی مشاجرة خونین و طولانی و معمولاً بی هدف .
-
اندروا (ی ) (اَ دَ)
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص مر.) 1 - سرگشته . 2 - معلق ، آویخته .
-
ولی کردن ( ((. کَ دَ)
فرهنگ فارسی معین
[ ع - فا. ] (مص .) 1 - ولی قرار دادن . 2 - جانشین کردن . 3 - کسی را به میزبانی و پرداخت مخارج عیش و عشرت راضی کردن .
-
جستوجو در متن
-
اخترشمردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. ش ِ مُ دَ)(مص ل .) بی - خواب ماندن ، شب زنده داری .
-
ستاره شمردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ مَ یا مُ دَ) (مص ل .) کنایه از: شب زنده داری کردن .
-
آتشکده
فرهنگ فارسی معین
(تَ کَ دِ) (اِمر.) جایی که زردشتیان آتش مقدس را در آن نگه داری کنند، نیایشگاه زرتشتیان ، آذرکده ، آتشگاه .
-
یدکی
فرهنگ فارسی معین
(یَ دَ) [ تر - فا. ] (ص .) قطعات اضافی که برای جایگزین کردن قطعات خراب شدة یک دستگاه نگه داری می شود.
-
دپو
فرهنگ فارسی معین
(دِ پُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - انبار اجناس ، مخزن . 2 - محل تجمع وسایل و افراد یا نیروها برای انجام کاری . 3 - کارگاه تعمیر و توقف لکوموتیو و نگه داری تجهیزات و انباشت پارسنگ ، آمادگاه (فره ).