کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دارا و بت زرین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عزی
فرهنگ فارسی معین
(عُ زّا) [ ع . ] (اِ.) یکی از دو بت معروف طایفة قریش (عرب ) در عهد جاهلیت و دیگری «لات » نام داشته و اعراب بت پرست آن ها را دختران خدا می دانستند.
-
پت
فرهنگ فارسی معین
(پَ) ( اِ.) = بت : لعابی از کتیرا و نشاسته و مانند آن ، آهار، آش جامد.
-
فغواره
فرهنگ فارسی معین
(فَ غْ ر )(ص مر.) مانند بت یا مجسمه ساکت و بی روح .
-
بتخانه
فرهنگ فارسی معین
(بُ نِ) (اِمر.) 1 - بتکده ، جایی که در آن بت را نگهداری و پرستش می کنند. 2 - حرم ، حرمسرا.
-
پرگر
فرهنگ فارسی معین
(پَ گَ) (اِ.) طوق ، طوقی زرین که پادشاهان بر گردن می کرده اند و گاه بر گردن اسب می انداختند.
-
دگنگ
فرهنگ فارسی معین
(دَ گَ نَ) (اِ.) نوعی چماق زرین که در زمان صفویه و قاجاریه ، مأمورین تشریفات به دست می گرفتند.
-
ورسی
فرهنگ فارسی معین
(وَ) ( ~.) (ص نسب .) 1 - نوعی از کبوتر که رنگش مایل به سرخی و زردی است . 2 - کاسة زرین نیکو.
-
قابلق
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ تر. ] (اِ.) کیسه یا جعبة کوچک زرین مرصع به شکل قایق که در آن دستمال ، عطر و ادویة مقوی می گذاشتند.
-
پورپورا
فرهنگ فارسی معین
(پُ پُ) (اِ.) عارضه ای که در دنبال بعضی از امراض عفونی (از قبیل حصبه و بت های بثوری و غیره ) در مریض موجب خونریزی زیر جلدی شود. علامت این خونریزی دانه ها و لکه های قرمز رنگی است که با فشار انگشت محو نمی شود و پس از چند روز محل این لکه ها تیره و کبود ...
-
قپق اندازی
فرهنگ فارسی معین
(قَ پَ یاپُ. اَ) [ تر - فا. ] = قبق اندازی : (حامص .) گویی یا جامی زرین یا ظرفی پر از سکة طلا و مانند آن بر قپق نصب می کردند و سپس تیراندازان سوار چابک دست ، آن را هدف قرار می دادند و هرکس که آن نشانه را به تیر می زد و از فراز قپق به زیر می آورد، جای...
-
ه
فرهنگ فارسی معین
(هَ یا هِ) (های غیر ملفوظ ) (پس .) به صورت پسوند به معانی ذیل آید: 1 - نسبت و اتصاف : الف - به اسم عام پیوندد و صفت سازد: نبرده = نبردی . ب - به اسم عام پیوندد و مفهوم اخص یابد: زرده . ج - به کلمة مرکب از عدد و اسم عام پیوندد و معنی مقدار دهد. (این ...