کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ریسه داران
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(اِ.)گیاهانی که از سلول های ساده تشکیل شده فاقد ریشه و برگ و ساقه می باشند.
-
جستوجو در متن
-
حجاب
فرهنگ فارسی معین
(حُ جّ) [ ع . ] (اِ.) جِ حاجب ؛ پرده داران .
-
امناء
فرهنگ فارسی معین
(اُ مَ) [ ع . ] (اِ.) جِ امین . 1 - افراد مورد اطمینان . 2 - زنهارداران ، امانت داران .
-
باقلا
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = باقالی : گیاه علفی یک ساله از تیرة پروانه داران که دانة آن شبیه لوبیا ولی بزرگتر و در شمار حبوبات است .
-
خوک
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) پستانداری از راستة سم داران که در هر دست و پا دارای چهار انگشت است و همه چیز می خورد.
-
سنگدان
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) بخشی از لولة گوارش پرندگان و بسیاری از مهره داران که دارای الیاف ماهیچه ای قوی و سخت است جهت خرد کردن مواد غذایی .
-
مننژیت
فرهنگ فارسی معین
(مِ نَ) [ فر . ] (اِ.) بیماری پرده های مننژیت (پرده هایی که از خارج روی مغز تیرة مهره داران را می پوشاند) که ضمن آن فضای زیر عنکبوتیه ملتهب می شود.
-
هموگلوبین
فرهنگ فارسی معین
(هِ گُ لُ) [ فر. ] (اِ.) یکی از رنگ دانه های تنفسی است که در خون مهره داران و معدودی از بی مهرگان وجود دارد.
-
فئودالیته
فرهنگ فارسی معین
(فِ ئُ تِ) [ فر. ] (اِ.) حکومت ملوک الطوایفی ، نوعی حکومت که زمین داران بزرگ قدرت را در دست دارند.
-
کاپیتالیسم
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - سرمایه داری . 2 - تفوق سرمایه داران در امور صنعتی .
-
ساریق
فرهنگ فارسی معین
= ساریگ (از برزیلی ): (اِ.) پستانداری از راستة کیسه داران به جثة یک گربه که گوشتخوار و بومی آمریکای جنوبی است ، شب ها برای شکار از لانه اش خارج می شود و دارای دندان های نیش برنده است .
-
سرکار
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِمر.) 1 - کلمه ای که به عنوان احترام به اشخاص گویند: سرکار آقا، سرکار خانم . 2 - سرکار عنوان رسمی درجه داران و افسران تا ردة سرهنگی .
-
گوشت
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) بخش های نرم بدن جانوران به ویژه مهره داران که معمولاً زیر پوست قرا ر دارد این بخش از بدن جانوران حلال گوشت کاربُرد غذایی دارد.
-
خرده بورژوا
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فا - فر. ] (اِمر.) لایة زیرین بورژوازی که افراد آن با وجود داشتن ابزار تولیدیا سرمایه شخصی ناگزیرند برای گذراندن زندگی کار کنند و اغلب به وسیلة سرمایه داران استثمار می شوند، طبقة متوسط شهری .