کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داد چیزی دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
داد و قال
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ فا - ع . ] (اِمر.) داد و فریاد، قیل و قال .
-
جستوجو در متن
-
تشکیل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) شکل دادن به چیزی ، سازمان دادن .
-
استناد
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - پشت دادن به چیزی . 2 - نسبت دادن . 3 - سند و مدرک نشان دادن .
-
یله دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص م .) لم دادن ، تکیه دادن به چیزی به نحوی که بدن در حال استراحت کامل قرار گیرد.
-
پس آوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ دَ) (مص م .) مراجعت دادن ، برگرداندن چیزی .
-
قورت
فرهنگ فارسی معین
[ تر. غورت ] (اِ.) فرو دادن چیزی در گلو.
-
گنجاندن
فرهنگ فارسی معین
(گُ دَ) (مص م .) چیزی را در جایی جای دادن .
-
مجان
فرهنگ فارسی معین
(مَ جّ) [ ع . ] (ص .) رایگان ، دادن چیزی بدون دریافت بها.
-
احراز
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - فراهم آوردن ، جمع کردن . 2 - پناه دادن ، جای دادن . 3 - به دست آوردن ، رسیدن به چیزی .
-
اعاره
فرهنگ فارسی معین
(اِ رِ) [ ع . اعارة ] (مص م .) عاریت دادن چیزی را به کسی ، به عاریت سپردن ، ایرمان دادن .
-
پشت دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص . ل ) 1 - به چیزی تکیه دادن . 2 - روگردانیدن ، پشت به میدان جنگ کردن .
-
دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - چیزی را به کسی سپردن . 2 - بخشیدن . 3 - زدن . 4 - حمله کردن . 5 - خوراندن . 6 - برآوردن ، رویاندن .
-
لاو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) لو. ؛ به ~ دادن : مفت از چنگ دادن چیزی را. ؛ به ~ شدن : از دست رفتن ، لو رفتن .
-
ارتباط
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) ربط دادن ، پیوند چیزی به چیزی . 2 - (اِمص .) بستگی ، پیوستگی ، رابطه . ج . ارتباطات .