کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داد ورزیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
داد دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - اجرای عدالت کردن . 2 - قطع نزاع کردن .
-
داد و قال
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ فا - ع . ] (اِمر.) داد و فریاد، قیل و قال .
-
جستوجو در متن
-
ابا داشتن
فرهنگ فارسی معین
(اِ. تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) امتناع ورزیدن .
-
ابغاض
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص ل .)کینه ورزیدن ، دشمنی کردن .
-
اشتلم کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) خشونت ورزیدن .
-
اغلال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - خیانت کردن . 2 - کینه ورزیدن .
-
اختصام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) خصومت ورزیدن ، پیکار کردن .
-
تجنن
فرهنگ فارسی معین
(تَ جَ نُّ) [ ع . ] (مص ل .) دیوانگی ورزیدن .
-
تحاسد
فرهنگ فارسی معین
(تَ سُ) [ ع . ] (مص م .) بر یکدیگر حسد ورزیدن .
-
تحبب
فرهنگ فارسی معین
(تَ حَ بُّ) [ ع . ] (مص ل .) دوستی جستن ، دوستی ورزیدن .
-
تزهد
فرهنگ فارسی معین
(تَ زَ هُّ) [ ع . ] (مص ل .) زهد ورزیدن ، پارسا شدن .
-
تعاند
فرهنگ فارسی معین
(تَ نُ) [ ع . ] (مص ل .) عناد ورزیدن .
-
تعزی
فرهنگ فارسی معین
(تَ عَ زّ) [ ع . ] (مص ل .) شکیب ورزیدن ، شکیبایی کردن .
-
دوالک باختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) حیله ورزیدن ، مکر کردن .