کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داد جستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
داد دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - اجرای عدالت کردن . 2 - قطع نزاع کردن .
-
داد و قال
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ فا - ع . ] (اِمر.) داد و فریاد، قیل و قال .
-
جستوجو در متن
-
تسبب
فرهنگ فارسی معین
(تَ سَ بُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - سبب شدن . 2 - سبب جستن ، راه جستن . 3 - زحمت کشیدن .
-
تحدی
فرهنگ فارسی معین
(تَ حَ دّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) برابری کردن در کاری . 2 - نبرد جستن ، به نبرد خواندن . 3 - فزونی جستن . 4 - (مص م .) قصد کردن چیزی را. 5 - پیش خواندن .
-
استباق
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) پیشی جستن ، پیشی گرفتن .
-
استخبار
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) آگاهی جستن ، ج . استخبارات .
-
برابری
فرهنگ فارسی معین
جستن ( ~. جُ تَ) (مص ل .) مقابله کردن .
-
پیدا کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - آشکار کردن . 2 - یافتن ، جستن .
-
تبرا
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ رّ) [ ع . تبراء ] (مص ل .) دوری کردن ، بیزاری جستن .
-
تجانب
فرهنگ فارسی معین
(تَ نُ) [ ع . ] (مص ل .) دوری جستن ، دور شدن .
-
تجنب
فرهنگ فارسی معین
(تَ جَ نُّ) [ ع . ] (مص ل .) دوری جستن ، دوری کردن .
-
تحبب
فرهنگ فارسی معین
(تَ حَ بُّ) [ ع . ] (مص ل .) دوستی جستن ، دوستی ورزیدن .
-
ترجح
فرهنگ فارسی معین
(تَ رَ جُّ) [ ع . ] (مص ل .) چربیدن ، فزونی جستن .
-
تورع
فرهنگ فارسی معین
(تَ وَ رُّ) [ ع . ] (مص ل .) پرهیز کردن ، دوری جستن .