کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دادگستری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دادگستری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) وزارتخانه یا اداره ای که به امور حقوقی و جزایی رسیدگی می کند.
-
جستوجو در متن
-
دیوان خانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) عدلیه ، دادگستری (صفویان و قاجاریان ).
-
عدالتخانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) عدلیه ، دادگستری .
-
عدلیه
فرهنگ فارسی معین
(عَ یِّ) [ ع . عدلیة ] (اِ.) ادارة دادگستری .
-
دادسرا
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِمر.) اداره ای در دادگستری که تحت نظر دادستان کار کند، ادارة مدعی عمومی .
-
تن بها
فرهنگ فارسی معین
(تَ. بَ) (اِمر.) پولی که کسی برای آزاد شدن کسی دیگر از زندان در صندوق دادگستری گذارد؛ وجه الکفاله .
-
دادگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - محل دادرسی . 2 - اداره ای دادگستری که به دادخواست ها رسیدگی می شود، محکمه ، عدالتخانه .
-
محامی
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - حمایت کننده ، دفاع کننده . 2 - وکیل دادگستری .
-
معدلت
فرهنگ فارسی معین
(مَ دِ یا دَ لَ) [ ع . معدلة ] 1 - (اِ مص .) دادگری ، دادگستری . 2 - (اِ.) عدل ، داد.
-
قضاییه
فرهنگ فارسی معین
(قَ یِ یا یَ) [ ع . قضائیه ] (ص نسب .) مؤنث قضایی ؛ قوة ~یکی از سه قوة اداره کننده کشور است و آن شامل کلیه دستگاه های دادگستری است .
-
اجراییه
فرهنگ فارسی معین
(اِ یِ) [ ع . اجرائیه ] (ص نسب .) مؤنث اجرایی . ؛ ورقة ~ ورقه ای است که به منظور آگاهی کسی که اجرا علیه اوست ، از طرف اجراء دادگستری یا ثبت به وی ابلاغ و پس از مهلت مقرر، اجرا شروع می شود.