کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داده نامه 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نامه رسان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رِ) (ص فا.) نامه بر، نامه آور.
-
مراسله
فرهنگ فارسی معین
(مُ س لِ) [ ع . مراسلة ] 1 - (مص ل .) به هم نامه نوشتن ، نامه فرستادن . 2 - (اِ.) نامه ، مکتوب . ج . مراسلات .
-
ترسل
فرهنگ فارسی معین
(تَ رَ سُّ) [ ع . ] (مص ل .) نامه نوشتن ، نامه نگاری .
-
سحی
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . سحاء ] (اِ.) مُهرِ نامه ، نشان نامه .
-
شجره نامه
فرهنگ فارسی معین
(شَ جَ رِ. مِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) نسب - نامه .
-
لغت نامه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . مِ) [ ع - فا. ] (اِ.) واژه نامه ، فرهنگ ، کتاب لغت .
-
مکاتبه
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ بَ یا تِ بِ) [ ع . مکاتبة ] 1 - (مص ل .) به یکدیگر نامه نوشتن . 2 - (اِمص .) نامه نگاری . ج . مکاتبات .
-
افلاس نامه
فرهنگ فارسی معین
( ~. مِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) شهادت - نامه ای که در آن گروهی معتبر ورشکستگی و تهیدستی کسی را گواهی دهند.
-
اندیکاتور
فرهنگ فارسی معین
(اَ تُ) [ فر. ] (اِ.) دفتری که خلاصة نامه های فرستاده و رسیده را در آن ثبت کنند، نامه نما (فره ).
-
بیوگرافی
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) کتابی که در آن زندگی نامه شخصیتی شرح داده شده باشد، سرگذشت ، شرح حال ، زندگی نامه . (فره ).
-
ویژه نامه
فرهنگ فارسی معین
( ~. مِ) (اِمر.) شماره ای از یک نشریة اد واری (ماهنامه یا هفته نامه ) که به موضوع خاصی اختصاص دارد.
-
چاپار
فرهنگ فارسی معین
[ تُر. ] (اِ.) پیک ، نامه بر.
-
سیاه نامه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (اِمر.) گناهکار.
-
فریادنامه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . مِ) (اِمر.) شکایت نامه .
-
گاه نامه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ په . ] (اِمر.) تقویم .