کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دادههای دایرهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آب داده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) 1 - آب پاشیده ، مشروب . 2 - تیز، تیز کرده (صفت برای شمشیر یا خنجر).
-
تاب داده
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مف .) پیچیده ، به هم بافته .
-
جستوجو در متن
-
دارت
فرهنگ فارسی معین
(رْ) [ انگ . ] (اِ.) اسباب ورزش و بازی به صورت صفحه ای با دایره های تو در تو (یا شماره ) که توسط پیکانی از فاصله ای معین به سوی صفحه نشانه گیری می کنند.
-
نیم دایره
فرهنگ فارسی معین
( یِ رِ) [ فا - ع . ] (اِمر.) منحنی ای معادل نصف محیط دایره ، قوسی بزرگ .
-
چتری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص نسب .) 1 - منسوب به چتر، مانند چتر. 2 - درخت یا بوته ای که شاخه - های آن مدور و مانند چتر باشد. 3 - زلف گسترده بر روی پیشانی به شکل نیم دایره .
-
شیر
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) ابزاری فلزی که به لوله های گاز یا آب برای باز یا بستن آن وصل می کنند. ؛ ~فلکه شیر قطع و وصل یا تنظیم جریان سیال با دستة دایره ای شکل .
-
شعاع
فرهنگ فارسی معین
(شُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - نور خورشید. 2 - روشنایی ، پرتو. 3 - نصف قطر، خطی مستقیم از مرکز دایره به نقطه ای از محیط دایره .
-
پولک
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (اِمصغ .) 1 - پول خرد. 2 - دایره های کوچک فلزی به رنگ های مختلف که زنان به جامه های خود بدوزند. 3 - فلس ماهی .
-
فرجاری
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ معر. ] (ص نسب .) پرگاری ، دایره ای .
-
مدور
فرهنگ فارسی معین
(مُ دَ وَّ) [ ع . ] (اِمف .) گرد، دایره ای .
-
دایره زنگی
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ) (اِمر.) یکی از سازهای ضربی که به دور آن زنگ ها یا حلقه های فلزی آویخته اند.
-
قوس
فرهنگ فارسی معین
(قُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - کمان . 2 - نام یکی از صورت های فلکی جنوبی .3 - بخشی از محیط دایره .
-
افق
فرهنگ فارسی معین
(اُ فُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - کرانه ، ناحیه . 2 - نیم دایره ای که در امتداد آن ، چشم کرة زمین را می بیند. ج . آفاق .
-
پی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - سیزدهمین حرف الفبای یونانی ( ~) و آن نمایندة ستاره های قدر شانزدهم است . 2 - نشانة رابطة ثابت میان محیط دایره با قطر آن و آن تقریباً مساوی با 14/3 است .