کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دادهبانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
داده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص فا.) 1 - آن که اجرای عدالت کند، عادل . 2 - خدای تعالی . 3 - روز چهاردهم از ماه های ملکی .
-
داده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) 1 - (ص مف .) بخشیده ، عطا شده . 2 - (اِ.) اطلاع ، خبر. 3 - قسمت ، سرنوشت . 4 - پول یا سندی که به بانکی داده می شود تا به حساب پرداختی برند.
-
جنگل بانی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - شغل و عمل جنگل بان .2 - اداره ای از شعب وزارت کشاورزی که مراقبت از جنگل ها را به عهده دارد.
-
آب داده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) 1 - آب پاشیده ، مشروب . 2 - تیز، تیز کرده (صفت برای شمشیر یا خنجر).
-
تاب داده
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مف .) پیچیده ، به هم بافته .
-
جستوجو در متن
-
پیش قراول
فرهنگ فارسی معین
(قَ وُ) [ فا - تر. ] (اِ.) 1 - سربازی که پیش از دیگران برای دیده بانی و نگهبانی حرکت می کند. 2 - جلودار.
-
سرسلسله
فرهنگ فارسی معین
( ~. س س لِ) (ص مر.) [ فا - ع . ] بانی و مؤسس یک سلسله یا یک طایفه ، رییس و پیشوا و بزرگتر یک فرقة مذهبی .
-
ول چر
فرهنگ فارسی معین
(وِ چَ) (ص فا.) (عا.) = ول چرنده : شخص بی باعث و بانی و افسار سرخود.
-
مراقبت
فرهنگ فارسی معین
(مُ قِ بَ) [ ع . مراقبة ] (مص . ل .) 1 - نگاهبانی . 2 - دیده بانی کردن .
-
اسپانسر
فرهنگ فارسی معین
(اِ س ِ) [ انگ . ] (ص فا.) سرمایه گذار، متعهد و ضامن ، برپا کننده ، بانی ، حمایت - کنندة مالی در کارهای فرهنگی و هنری و ورزشی و...
-
قرنیز
فرهنگ فارسی معین
(قَ) (اِ.) 1 - سایه بانی که از آجر و سیمان بالای پنجره ها و درهای ساختمان می سازند. 2 - نوار باریکی از سنگ ، موزاییک و مانند آن در پایین دیوار که برای پیشگیری از کثیف شدن آن نصب می کنند.