کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داخل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
در کردن
فرهنگ فارسی معین
(دَ. کَ دَ) (مص م .) 1 - بیرون کردن . 2 - گنجانیدن ، داخل کردن .
-
نفوذ
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] (اِ.) اثر کردن در چیزی ، داخل شدن در چیزی .
-
ایلاج
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .) در آوردن ، داخل کردن .
-
ادخال
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) درآوردن ، داخل کردن .
-
آب ریختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص م .) 1 - داخل کردن آب در ظرفی . 2 - ادرار کردن ، پیشاب ریختن .
-
ادراج
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - داخل کردن . 2 - درنوردیدن ، پیچیدن .
-
درآوردن
فرهنگ فارسی معین
(دَ. وَ دَ) (مص م .) 1 - داخل کردن . 2 - بیرون آوردن . 3 - (عا.) کسب کردن ، به دست آوردن .
-
کولر
فرهنگ فارسی معین
(لِ) ( [ انگ . ] (اِ.) دستگاهی معمولاً برقی برای خنک کردن هوای داخل یک فضا.
-
مداخله
فرهنگ فارسی معین
(مُ خِ لِ) [ ع . مداخلة ] (مص ل .) دخالت کردن ، داخل شدن در کاری .
-
تخلیل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - خلال کردن دندان . 2 - داخل هم کردن انگشتان دست هنگام وضو گرفتن برای رسیدن آب لای انگشتان .
-
تلقیح
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - بارور کردن درخت خرمای ماده به وسیلة داخل کردن مایة خرمای نر به درون آن . 2 - واکسن زدن .
-
درج
فرهنگ فارسی معین
(دَ رْ) [ ع . ] (مص م .) گنجاندن و داخل کردن مطلبی در کتاب یا هر نوشتة دیگر.
-
وارد ساختن
فرهنگ فارسی معین
(رِ. تَ) [ ع - فا . ] (مص م .) 1 - داخل کردن . 2 - آگاه ساختن .
-
رشن
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص ل .) 1 - مهمان ناخوانده گردیدن . 2 - داخل کردن سگ و مانند آن سر خود را در ظرف .
-
غوص
فرهنگ فارسی معین
(غُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) فرو رفتن در آب . 2 - داخل شدن در چیزی . 3 - تأمل کردن .