کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیره کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خیره کش
فرهنگ فارسی معین
( ~. کُ) (ص فا.) ظالم ، بی رحم .
-
جستوجو در متن
-
اختطاف
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - ربودن همچون برق . 2 - خیره کردن چشم .
-
تلفت
فرهنگ فارسی معین
(تَ لُ فّ) [ ع . ] (مص ل .) نیک نگریستن ، به چپ و راست نگاه کردن ، خیره شدن .
-
چشم زهره گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ رِ. گِ رِ تَ) (مص ل .) نگاه خیره و غضب آلود کردن به کسی .
-
خطف
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - ربودن ، به سرعت ربودن چیزی . 2 - خیره کردن برق چشم را.
-
زوم
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) نوعی عدسی با فاصلة کانونی متغیر. ؛~ کردن الف - تغییر دادن فاصلة کانونی عدسی زوم برای تطبیق با موضوع مورد نظر عکاس یا فیلمبردار. ب - (مجازاً) خیره شدن ، با توجه نگاه کردن در چیزی .