کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خیره
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . خیرة ] (ص .) 1 - نیکو، نیکوکار. 2 - منتخب ، برگزیده . 3 - کار نیک ؛ ج . خیرات .
-
خیره
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) = خیرو. خیری : گل همیشه بهار.
-
خیره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (ص .) 1 - سرگشته ، شگفت زده . 2 - لجوج . سرکش . 3 - ناتوان ، سُست . 4 - بیهوده ، دروغ .
-
واژههای مشابه
-
خیره کش
فرهنگ فارسی معین
( ~. کُ) (ص فا.) ظالم ، بی رحم .
-
جستوجو در متن
-
زکاره
فرهنگ فارسی معین
(زَ رِ) (ص .) خیره سر.
-
زل
فرهنگ فارسی معین
(زُ) (اِ.) (عا.) نگاه خیره و کنجکاوانه یا گستاخانه .
-
مسوف
فرهنگ فارسی معین
(مُ سَ و ُِ ) [ ع . ] (اِفا.) خیره سر، خودرأی .
-
خیر
فرهنگ فارسی معین
(خِ) (ص .) 1 - خیره ، سرگشته . 2 - عبث ، بیهوده .
-
خیرات
فرهنگ فارسی معین
(خِ) [ ع . ] (ص . اِ.) جِ خیره ؛ کارهای نیکو، اعمال پسندیده .
-
محسور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - دریغ خورنده . 2 - خیره چشم .
-
اختطاف
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - ربودن همچون برق . 2 - خیره کردن چشم .
-
بهت
فرهنگ فارسی معین
(بَ یا بُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - سرگشته ماندن ، خیره شدن . 2 - عاجز شدن ، درمانده گشتن .
-
تلفت
فرهنگ فارسی معین
(تَ لُ فّ) [ ع . ] (مص ل .) نیک نگریستن ، به چپ و راست نگاه کردن ، خیره شدن .