کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیابان یا کوچه جنگل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جارچی
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِمر.) کسی که خبر یا حکمی را با صدای بلند در کوچه و خیابان به گوش مردم می رساند.
-
کوچه باغ
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) کوچه ای که راهی به باغ داشته باشد یا از کنار باغ بگذرد.
-
بر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ په . ] ( اِ.) 1 - سینه . 2 - آغوش ، کنار. 3 - طرف ، جانب . 4 - ضلع خارجی زمین یا ساختمان که به طرف کوچه یا خیابان راه باشد.
-
شوله
فرهنگ فارسی معین
(شَ یا شُ لَ) (اِ.) جای آشغال و خاکروبه در کوچه .
-
چه
فرهنگ فارسی معین
(چِ یا چَ) (پس .) پسوندی است دال بر تصغیر: باغچه ، کوچه ، آلوچه ، کتابچه .
-
صندوق
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جعبة بزرگ فلزی یا چوبی که کالای نفیس را در آن گذارند. 2 - محل دریافت یا پرداخت پول در بانک یا هر ادارة دیگر. ج . صنادیق . ؛ ~ پست صندوق هایی که در کوچه و خیابان نصب می شود تا مردم پاکت های محتوی نامه را در آن اندازند. ؛ ~ پست...
-
اسپیره
فرهنگ فارسی معین
(اِ رَ یا رِ) ( اِ.) نام دو گونه درختچه از تیرة گل سرخیان که مخصوص مرز فوقانی جنگل های شمال ایران می باشند و در جنگل های ارسباران و ییلاق های نور در 2800 متر ارتفاع دیده می شوند و در همدان و قم و تفرش و دماوند نیز دیده شده اند.
-
لاشبرگ
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِ مر.) لایة تیره رنگی که در نتیجة پوسیدگی برگ های تازه یا خشک و ساقه های جوان افتاده بر روی خاک جنگل به وجود می آید.
-
ابریشم
فرهنگ فارسی معین
(اَ شَ یا شُ) [ په . ] (اِ.) 1 - رشته های بسیار نازکی که از پیلة کرم ابریشم جدا می کنند و استفاده می کنند. 2 - سازهای زه دار. 3 - درختی از دستة گل ابریشم ها جزء تیرة پروانه واران که گونه ای از آن در جنگل های شمال ایران به نام شب خسب (شوفِس ) موجود اس...
-
نفل
فرهنگ فارسی معین
(نَ فَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) غنیمت . 2 - غنیمتی که از دشمن برای مصالحه گیرند. 3 - مالی که شرعاً متعلق به پیغمیر یا امام است (از قبیل اموال میت بلاوارث ، جنگل های طبیعی و غیره )؛ ج . انفال .
-
ابهل
فرهنگ فارسی معین
(اِ هِ یا اُ هُ یا اَ هَ) [ ع . ] (اِ.) یکی از گونه های سرو کوهی جزو تیرة ناژویان که در جنگل های شمال ایران موجود است . ارتفاعش یک تا دو متر است و دارای شاخه های متعدد نامنظم است . برگ هایش پایا، متقابل ، فشرده به هم در چهار ردیف می باشد. میوه اش به ...