کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خِشت خِشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خشت
فرهنگ فارسی معین
(خِ) (اِ.) 1 - آجر خام . 2 - نیزة کوچک . 3 - یکی از نقش های چهارگانة ورق بازی . ؛~ در آب زدن کنایه از: کار بیهوده کردن .
-
از خشت افتادن
فرهنگ فارسی معین
(اَ. خِ. اُ دَ) (مص ل .) متولد شدن ، به دنیا آمدن .
-
به خشت فتادن
فرهنگ فارسی معین
(بِ. خِ. فِ دَ)(مص ل .)متولد شدن ، به دنیا آمدن .