کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خُل مشنگ خُل مَدَنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خل
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] (اِ.) سرکه .
-
خل
فرهنگ فارسی معین
(خِ) (اِ.) = خله . خیل . خلم : خلطی که از بینی انسان یا جانوران برآید.
-
خل
فرهنگ فارسی معین
(خِ لّ) [ ع . ] (اِ. ص .)دوست ، دوست صمیمی .
-
خل
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (ص .) (عا.)1 - ابله ، احمق . 2 - دیوانه .
-
خل
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) خاکستر.
-
خل
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) = خوهل : کج ، خمیده .
-
خاک و خل
فرهنگ فارسی معین
(کُ خُ) (اِمر.) گرد و خاک انباشته بر کف زمین های خاکی .
-
جستوجو در متن
-
کس
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) (عا.) اندام خارجی تناسلی زن ، فرج . ؛ ~خل کم عقل ، دیوانه . ؛ ~مشنگ کم عقل ، خُل .