کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خيري پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خیری
فرهنگ فارسی معین
(خِ) [ په . ] (اِ.) 1 - گل شب بو. 2 - گل همیشه بهار.
-
خیری
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) صفه ، ایوان ، رواق .
-
غازی خیری
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ تر - ع . ] (اِمر.) 1 - پول طلایی که ترکان عثمانی در عراق رایج ساختند و قیمت آن برابر 84 غروش بود. 2 - هر گونه سکه از طلا یا مس که آب طلا روی آن داده باشند.
-
جستوجو در متن
-
خیره
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) = خیرو. خیری : گل همیشه بهار.
-
جبت
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بت ، صنم . 2 - سحر. 3 - ساحر. 4 - کسی که خیری در او نیست .
-
خیریه
فرهنگ فارسی معین
(خَ یا خِ یِّ) [ ع . خیریة ] (ص نسب .) مؤنث خیری ؛ وابسته به خیر: امور خیریه (کارهایی که نفع و خیر همه در آن باشد).
-
شب بو
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) گیاهی است از تیرة صلبیان که زینتی است و به سبب دارا بودن گل های معطر و زیبا غالباً در باغچه ها کشت می شود. شب بوی ، شقاری ، شمشم ، خمخم ، خیرو، خیری نیز گفته می شود.