کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خویش انداز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چشم انداز
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ) (اِمر.) دورنما، منظره .
-
دفترچه
فرهنگ فارسی معین
( ~. چِ) (اِمصغ .) دفتر کوچک . ؛ ~ پس انداز دفترچه ای که بانک یا مؤسسة مالی به هر دارندة حساب پس انداز می دهد و در آن مبلغ موجودی و دریافتی یا پرداختی را ثبت می کند.
-
آر. پی . جی
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . R.P.G ] (اِ.) نوعی موشک - انداز کوچک ضد تانک .
-
اندوخته
فرهنگ فارسی معین
(اَ تِ) (ص مف .) 1 - جمع شده . 2 - پس انداز شده .
-
بلخم
فرهنگ فارسی معین
(بَ خَ) ( اِ.) فلاخن ، سنگ انداز.
-
پس افکندن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ کَ دَ) (مص م .) پس انداز کردن ، ذخیره کردن .
-
پس انداز
فرهنگ فارسی معین
(پَ اَ) (اِ.) ذخیره ، اندوخته .
-
پس انداز کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) ذخیره کردن ، صرفه جویی کردن .
-
چرخ انداز
فرهنگ فارسی معین
(چَ. اَ) (ص فا.) تیرانداز، کمانگیر.
-
دست خوان
فرهنگ فارسی معین
(دَ خا) (اِمر.) سفره و دستار - خوان ، پیش انداز، دستارخوان .
-
دیدگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - جای پاسبانی دیدبان . 2 - منظره ، چشم انداز.
-
رداس
فرهنگ فارسی معین
(رَ دّ) [ ع . ] (ص فا.) مرد سنگ انداز.
-
شست گر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ) (ص مر.) کمان دار، تیر - انداز.
-
فال انداز
فرهنگ فارسی معین
(اَ) [ ع - فا. ] (ص فا.)فالگیر، طالع بین .
-
مدخر
فرهنگ فارسی معین
(مُ دَّ خَ) [ ع . ] (اِمف .) اندوخته شده ، پس انداز شده .