کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خوک
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) پستانداری از راستة سم داران که در هر دست و پا دارای چهار انگشت است و همه چیز می خورد.
-
واژههای مشابه
-
خوک دانی
فرهنگ فارسی معین
(ص مر. اِمر.) 1 - محلی که خوکان در آن زندگی کنند. 2 - (کن .) جایی کثیف و نامناسب برای زندگی و سکونت .
-
جستوجو در متن
-
ساد
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) خوک نر، گراز.
-
وراز
فرهنگ فارسی معین
(وُ) (اِ.) گراز، خوک نر.
-
کاس
فرهنگ فارسی معین
[ سغ . ] (اِ.) خوک نر.
-
خنزیر
فرهنگ فارسی معین
(خِ) [ ع . ] (اِ.) خوک ؛ ج . خنازیر.
-
کاسمو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) موی خوک ، موی زبر و خشن .
-
تنگوزییل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ تُر. ] (اِمر.) سال خوک ، نام سال دوازدهم از سال های دوازده گانة ترکی .
-
گراز
فرهنگ فارسی معین
(گُ) [ په . ] (اِ.) 1 - خوک نر. 2 - بیل .
-
آسکاریس
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) از انواع کرم های لوله ای که در رودة میزبان (انسان و خوک ) زندگی و تخم ریزی می کند، کرم روده .
-
خنازیر
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] (اِ.) جِ خنزیر. 1 - خوک ها. 2 - غده های سختی که در زیر گلو و گردن به وجود می آید.
-
دوبل
فرهنگ فارسی معین
(دَ یا دُ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - خوک نر. 2 - خر کوچک اندام .
-
ژامبون
فرهنگ فارسی معین
(مْ بُ) [ فر. ] (اِ.) گوشت (ران یا شانه ) دود داده یا نمک سود خوک .