کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خون کسی را بجوش اوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خون سیاوش
فرهنگ فارسی معین
(نِ وُ) (اِمر.) نک خون سیاوشان .
-
خون سیاوشان
فرهنگ فارسی معین
(وُ) (اِمر.) صمغی است سرخ رنگ از درخت شیان که بومی هند و حبشه و زنگبار می باشد.
-
خون کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص ل .) قتل کردن .
-
خون آشام
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) 1 - خونخوار. 2 - بی رحم ، سنگ دل .
-
خون افشان
فرهنگ فارسی معین
(اَ) (ص فا.) خونریز، بی رحم .
-
خون گرم
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص مر.) 1 - جانوری که خونش گرم باشد. 2 - کنایه از: بامحبت .
-
جستوجو در متن
-
آوردن
فرهنگ فارسی معین
(وَ یا وُ دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - چیزی یا کسی را از جایی به جای دیگر رساندن . 2 - کردن . 3 - روایت کردن ، حکایت گفتن . 4 - زاییدن ، به دنیا آوردن . 5 - ارزیدن .
-
رگ
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِ.) 1 - مجرای خون در بدن . 2 - نژاد، اصل . 3 - غیرت . ؛ ~ خواب نقطة ضعف . ؛~ خواب کسی را به دست آوردن کنایه از: نقطة ضعف کسی را شناختن و از آن استفاده کردن .