کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خونابه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خونابه
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (اِمر.) 1 - خون آمیخته به آب . 2 - اشک خونین . 3 - مایعی که پس از انعقاد خون روی آن می ماند.
-
جستوجو در متن
-
سیم
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) چرک ، خونابه .
-
آب جگر
فرهنگ فارسی معین
(بِ جِ) (اِمر.) کنایه از: خون ، خونابه (طبق طب قدیم ، جگر مرکز خون است ).
-
دمل
فرهنگ فارسی معین
(دُ مَ یا مَّ) [ ع . ] (اِ.) زخم عفونی شده روی پوست که ورم کرده و در آن چرک و خونابه باشد.
-
صدید
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - خونابه ، خون به چرک آلوده . 2 - ناله و فریاد.