کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوش الحان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دست خوش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خُ) 1 - (اِمر.) پولی که از طرف برنده در قمار به عنوان انعام به دیگری داده شود. 2 - (شب جم .) کلمة تحسین به معنی ، آفرین ، مرحبا.
-
می خوش
فرهنگ فارسی معین
(مِ یا مَ) (ص .) ملس ، ترش و شیرین .
-
جا خوش کردن
فرهنگ فارسی معین
(خُ. کَ دَ) (مص ل .) 1 - در جایی به خوشی اقامت کردن .2 - کنایه از: بسیار ماندن در جایی .
-
جستوجو در متن
-
لحن
فرهنگ فارسی معین
(لَ حْ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آواز خوش و موزون . 2 - سخن ، معنی سخن . ج . الحان .3 - ویژگی یا چگونگی صدا یا موسیقی . 4 - صدایی با گام و ارتعاش معین . 5 - سبک یاشیوة بیان یک مطلب .