کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوشه 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پای خوشه
فرهنگ فارسی معین
(ش ِ) ( اِ.)زمین پر از گل و لای که به سبب تردد مردم و حیوانات خشک و سخت شده باشد.
-
جستوجو در متن
-
سنبل
فرهنگ فارسی معین
(سُ بُ) [ ع . ] (اِ.) خوشه .
-
سپریغ
فرهنگ فارسی معین
(سَ یا سُ پَ) (اِ.) 1 - خوشة انگور و خرما. 2 - غوره ، خوشة نارسیده انگور.
-
خاش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = خش . خشو. خوشه : مادرزن ، مادر شوهر.
-
غاش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = غاوش : 1 - خیار بزرگی که برای تخم نگاه دارند. 2 - خوشة انگور نارسیده ؛ غوره .
-
خوش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) = خوشه . خشو: 1 - مادر زن . 2 - مادر شوهر.
-
کوزر
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (اِ.) 1 - خوشة گندم و جو. 2 - غربیل ، الک .
-
چین
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) در بعض ترکیبات به معنی «چیننده » آید: خوشه چین ، گلچین .
-
غژم
فرهنگ فارسی معین
(غُ) (اِ.) هر دانة میوة انگور که به خوشه متصل است ، یک عدد از میوة انگور که به خوشه متصل است ، یک حبه انگور؛ غژمه ، حبه ، گله ، غجمه نیز گویند.
-
سارغ
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - خورندة خوشة انگور با بن . 2 - در فارسی : نوشنده .
-
شنگله
فرهنگ فارسی معین
(شَ گُ لَ یا لِ) (اِ.) 1 - خوشه . 2 - ریشة دستار یا جامه .
-
شاندن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - شانه کردن . 2 - به هوا دادن خوشه های خرمن شده ، برای جدا کردن دانه از کاه .
-
دیهیم
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ یو. ] (اِ.) 1 - تاج ، کلاهِ زرنشان . 2 - نوعی از گل آذین مانند آذین خوشه ای که گل های آن در یک سطح قرار دارد.
-
غاوش
فرهنگ فارسی معین
(وَ یا وُ) 1 - خیاری که برای تخم بگذارند تا بزرگ شود. 2 - خوشة انگور رسیده که برای تخم نگه دارند. غاوشو و غاش نیز گویند.