کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوشحال شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کوک شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ)(مص ل .)1 - هماهنگ شدن ساز و آواز. 2 - کنایه از: شاد و خوشحال شدن .
-
ارتیاح
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) مسرور شدن ، خوشحال گشتن . 2 - (مص م ) شاد کردن .
-
شعف
فرهنگ فارسی معین
(شَ عَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) خوشحال شدن . 2 - (اِ مص .) خوشحالی .
-
اغتباط
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - غبطه داشتن . 2 - به آرزو آمدن . 3 - شادمان و خوشحال شدن .
-
قند
فرهنگ فارسی معین
(قَ) (اِ.) معرب کند؛ جسم جامد سفید رنگ و شیرین حاصل از شیرة چغندر قند یا شکر که به آسانی در آب حل می شود. مجازاً: هر چیز بسیار شیرین . ؛ ~توی دل کسی آب شدن کنایه از: بسیار خشنود و خوشحال شدن .
-
دماغ
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِ.) بینی . ؛ ~ چاق بودن کنایه از: تندرست و خوشحال بودن . ؛از ~ فیل افتادن کنایه از: خود را معتبر و والامقام پنداشتن ، متکبر بودن . ؛ ~ کسی سوختن کنایه از: ناکام و ناامید شدن .