کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوشبو کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تابل
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (اِ.)چیزهایی که برای خوشبو کردن غذا به کار برند. ج . توابل .
-
تطیب
فرهنگ فارسی معین
(تَ طَ یُّ) [ ع . ] (مص ل .) عطر زدن ، خود را خوشبو کردن .
-
کاکوتی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گیاهی است از تیرة نعناعیان که برخی گونه هایش به صورت درختچه می باشند و برخی هم علفی است . چون بوی بسیار مطبوعی دارد از آن برای خوشبو کردن ماست و دوغ استفاده می کنند. کاکوتی مقوی معده است .
-
بخور
فرهنگ فارسی معین
(بِ یا بُ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - هر ماده ای که در آتش ریزندو بوی خوش دهد. 2 - صمغ درخت روم که بخور آن خوشبو است . 3 - در فارسی ، هر دارویی که جوشانده و بخار آن استشمام گردد. 4 - بخار آب گرم یا داروی جوشانده که برای مرطوب کردن و ضدعفونی کردن هوا مورد است...
-
ابزار
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ په . ] (اِ.) 1 - افزار، آلت ، وسیله ، مایه . 2 - آن چه از ادویه که برای خوشبو کردن در غذا ریزند مانند: فلفل ، زردچوبه و دارچین . 3 - نوار باریک گچ بری در قسمت بالای دیوار و نزدیک سقف یا در هر جای سطح آن . 4 - نقش تزیینی برجسته یا فرورفته ر...
-
حنا
فرهنگ فارسی معین
(حِ یا حَ) [ ع . حناء ] (اِ.) درختچه ای است با برگ هایی شبیه برگ انار که گل هایش سفید و خوشبو است . برگ های آن را آسیاب کرده و به شکل گرد در می آورند و برای رنگ کردن موی سر، ناخن یا دست و پا به کار می برند. ؛~ی کسی رنگ نداشتن کنایه از: از احترام و ...